گهگاهی سفری کن به حوالی
دلت
شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هه ! مرا چه به فلسفه ؟؟؟
من هنوز در منطق چشمانت مانده ام !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام
گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام
شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هه ! مرا چه به فلسفه ؟؟؟
من هنوز در منطق چشمانت مانده ام !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام
گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم / از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق همیشه نافرجام است برای درخت ها !
به آسمان هم که برسند به همدیگر نمی رسند ؛ تبر ها مگر کاری کنند !
ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم / از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق همیشه نافرجام است برای درخت ها !
به آسمان هم که برسند به همدیگر نمی رسند ؛ تبر ها مگر کاری کنند !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ”تـو”
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من تا همیشه می توانم تو را از میان تمام مردم دنیا تشخیص دهم !
به شرط آنکه چشمانت را نبندی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها چیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید
خاطرات پاک به یاد هم بودن است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ندارم من نظر جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی ماهت
ندارم من دلی جز عاشق تو / نباشم من دمی جز در پناهت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مرد نیستم اما حرفم یکی است !
“تو”
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو زیبایی و همچون موج دریا پر هیاهویی / منم تشنه کویری ، که ندارد هیچ آهویی
بیا یک شب کنارم تا سحر بنشین ببین جانا / که خوشتر باشد از صد موج این بی ها و بی هویی
امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ”تـو”
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من تا همیشه می توانم تو را از میان تمام مردم دنیا تشخیص دهم !
به شرط آنکه چشمانت را نبندی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها چیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید
خاطرات پاک به یاد هم بودن است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ندارم من نظر جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی ماهت
ندارم من دلی جز عاشق تو / نباشم من دمی جز در پناهت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مرد نیستم اما حرفم یکی است !
“تو”
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو زیبایی و همچون موج دریا پر هیاهویی / منم تشنه کویری ، که ندارد هیچ آهویی
بیا یک شب کنارم تا سحر بنشین ببین جانا / که خوشتر باشد از صد موج این بی ها و بی هویی